دینا رفته ارایشگاه ولی.....
دینای مامان دیروز باهم رفتیم ارایشگاه . دختره گلم مامانی من موهات بلند شده بود میریخت جلوی چشمات واسه همین از بابایی اجازه گرفتم که موهات رو کوتاه کنیم نه اینکه خیلی رو موهات حساسه نمیذاشت کوتاه کنیم وقتی دید اذیت میشی گفت که یکم کوتاه کنه منم دیروز با خودم بردم ارایشگاه اولا که خیلی شیطونی کردی نمیزاشتی مامان رو اصلاح کنه همش دستش رو عقب می زدی حالا با هزار مصیبت کار مامانی تموم شد نوبت تو بود حالا ارایشگاه یکم شلوغ شده بود تو هم با بچه های که همراه مامانا اومدن بازی میکردی ولی وقتی قیچی ارایشگر به پوست سرت می خورد گریه میکردی خلاصه من حسابی س...
نویسنده :
مامان دینا
13:22