دینا عزیز دل مادینا عزیز دل ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

دینا عشق مامان و باباش

دینا رفته ارایشگاه ولی.....

1393/2/2 13:22
نویسنده : مامان دینا
517 بازدید
اشتراک گذاری

               دینای مامان دیروز باهم رفتیم ارایشگاه . دختره گلم مامانی من موهات بلند شده بود میریخت جلوی چشمات واسه همین از بابایی اجازه گرفتم که موهات رو کوتاه کنیم نه اینکه خیلی رو موهات حساسه   نمیذاشت کوتاه کنیم وقتی دید اذیت میشی گفت که یکم کوتاه کنه منم دیروز با خودم بردم ارایشگاه اولا که خیلی شیطونی کردی نمیزاشتی مامان رو اصلاح کنه همش دستش رو عقب می زدی حالا با هزار مصیبت کار مامانی تموم شد نوبت تو بود حالا ارایشگاه یکم شلوغ شده بود تو هم با بچه های که همراه مامانا اومدن بازی میکردی ولی وقتی قیچی ارایشگر به پوست سرت می خورد گریه میکردی خلاصه من حسابی سرم گرم اروم نگه داشتن تو بود حواسم نبو ارایشگره چقد موهات رو کوتاه کرده وقتی متوجه شدم که کار از کار گذشته وحسابی موهات رو کوتاه کرده نمی دونم به دل من ننشست .... نمیدونم تا به قیافه جدیدت عادت کنم چی کار کنم تازه فکر اینم بکن بابایی وقتی تو رو دید کلی نق زد که من گفته بودم یه کمی کوتاه کنه ولی حالا ......خلاصه ماجرای اولین ارایشگاه رفتن تو بود.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان مهنا
31 فروردین 93 12:28
شوهر منم به موهاي من حساسه اصلا نميزاره كوتاهشون كنم خدا به داد برسه واسه دختش ميخواد چه كار كنه دينا جوني همه جوره خوشگله ماشالله
مامان دینا
پاسخ
اره دیگه بابا ها رو دختراخیلی حساسن
الهام مامان سلنا
31 فروردین 93 14:48
ه به عروسک خانم مبارک باشه چه جالب دخترهای ما هردوشون توی یه سال و یه ماه و توی یه بیمارستان به دنیا اومدن
مامان دینا
پاسخ
همینطوره خانومی
مامان شیرین خانم
31 فروردین 93 19:28
آخی شیرین هم از کوتاه کردن موهاش خیلی بدش می آد.ولی بغییر خوبه حالا عکس گل دخترتو می ذاشتی ببینیم چه شلکی شده عزیزم
مامان دینا
پاسخ
چشم حتما می زارم
فائزه مامان آیاتای
10 اردیبهشت 93 14:56
ای جان فدات بشم مبارکت باشه باشه اینم خیلیییی بهت میاد
مامان دینا
پاسخ
ممنون خاله
خاله مریم
12 اردیبهشت 93 15:31
خاله جون عوض شدی ولی بازم خیلی خوشگلی دوستت دارم
مامان دینا
پاسخ
منم دوستت دارم خاله جون