دینا عزیز دل مادینا عزیز دل ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

دینا عشق مامان و باباش

دلم تنگ شده بود برا نوشتن وبلاگت دخترم

خیلی وقته نیستیم  دخترم ؤقت نکردم وبلاگت بروز کنم عزیزه دلم  تو این مدت خیای اتفاقهای شیرین افتاده  ماشالله بزرگ شدی واسه خودت خانومی هستی الان تنهایی بیشتر کارهات خودت انجام میدی   تو سن ۲۶ماهگی از پوشک باز شدی و الان که ۳۱ماهه هستی خودت کامل رو سنگ میشینی و به خودت افتخار میکنی که مثل ادم بزرگا چیش میکنم  عاشق مسواک زدنی اگه من یادم بره زود میگی مامان دندونام رو موش میخوره ها ... هر روز از روز قبل شیرین زبونتر میشی  همه رو میشناسی با اسماشون   
13 بهمن 1394

این پست کامل میشود ,,,,

عشق مامان این چند وقت که نبودیم اتفاق های مهمی تو زندگیت افتاده میخوام از مهمتراش اگه یادم بیافته واست بنویسم نفسم تو دوازده بهمن تصمیم گرفتیم تا از مهمترین وابستگیت جدا شی از شیر گرفتنت بود خدا رو شکر راحت جدا شدی البته بیقراری هم کردی ولی نه مثل بچه های دور اطرافت که زیادی مامانشون اذیت میکنن ولی تو به مامان کمک کردی تا طی سه چها ر روز به طور کامل هم از  شیر شب هم روز جدا شدی ۰۰۰۰۰
24 تير 1394

تولد دو سالگی دخترم دینا

۱۸خرداد امسال دو سال از بودنت کنار ما میگذره عشقم تولدت دو سالگیت با وجود اینکه خیلی دیر تو وبلاگت ثبت میکنم ولی بی نهایت تبریک میگم امسال تولد ت  همراه مامان و بابایی بود عشقم روز تولدت بابایی امتحان د اشت به همین خاطر سه نفره بود ولی خوش گذشت کیک شیرینی های تولدت خودم به کمک خودت درست کردیم یه جشن سه نفره گرفتیم خدارو خیلی شاکریم که تو پیش مایی و دنیایی ما رو رنگی کردی هر روز بابت داشتن تو خدا رد شاکریم از دوستای گلی که ما رو فراموش نکردن تولدت تبریک گفتن بی نهایت سپاسگذارم چون کامپیوترمون خراب شده نمیتونم بیام وبلاگت به روز کنم وعکسای نازت بزارم الان از طیق گوشی اومدم 
19 تير 1394