دینا عزیز دل مادینا عزیز دل ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

دینا عشق مامان و باباش

تولد یک سالگی دختر نازم دینا جون....

دینا جونم یک سال گذشت یک ساله که تو به دنیای من و بابایت اومدی وقشنگترین حسهای دنیا رو به ما هدیه دادی.....  دینا جون می خوام از تصمیم مون برای برگزاری جشن تولدت بگم من و بابایی با همدیگه تصمیم گرفتیم  یه جشن کوچولو بگیریم که فقط مامان و بابا جونا ودایی و عمو عمه وخاله اینا حضور داشته باشن وایشالله تولد مفصل هم بمونه واسه 4یا 5 سالگیت که خودت میفهمی و علاقه داری به این که واست جشن تولد بگیریم یه تصمیم دیگه هم گرفتیم این بود که جشن تولدت دو روز جلوتر بگیریم تا بابا ومامان جونت بتونن بیان اخه اونا شهرستان هستن و این شد که تولد خانومی رو برگزار کردیم یه جشن تولد ساده وشیک با حضور خودمون کلا 14 نفر بودیم  واسه کادوی تولدت هم فک ک...
17 خرداد 1393
1549 20 47 ادامه مطلب

روز شماری واسه تولد ....

امروز دقیقا دینای ما 11 ماه و 16 روزش هست یعنی 14 روز مونده دینای ما یک ساله بشه  تو یک ساله فراز نشیب های زیادی تو زندگیمون رخ داد توی این سال خانواده کوچولوی ما تبدیل به خانواده سه نفری شد از سوت کوری در اومد و به یه خانواده پرسرو صدا تبدیل شد هر روز متفاوتر از روز دیگه و  تجربه رو تجربه صدای خنده های دینا شور شوق ما رو واسه زندگی چند برابر میکنه با هر خنده خنده میکنیم وبا هر گریه بی قرار.  دخترم الهی هیچ وقت خنده از لبت پاک نشه. از همه مهمتر تو این سال به من حس بی نظیر مادر بودن رو دادی حسی متفاوت بی همتا و بی مانند که نمیشه با هیچ حس دیگه ی مقایسه کرد و اینجا جا داره یه تشکر جانانه از خدا جون کنم که مارو لایق پدر و مادر ش...
3 خرداد 1393

تاتی تاتی راه رفتن دخترم ....

دینا جونم برات بگم از وقتی 11 ماهگیت رو تموم کردی شروع به راه رفتن کردی البته هنوز به طور کامل نمی تونی راه بری ولی 4 و5 متر بدون اینکه بیفتی میری ولی نمی دونم چرا عجله می کنی و دوست داری زود برسی  واسه همین راه رفتنت یه کم شبیه دویدنه  اگه عجله نکنی دیگه کامل می تونی راه بری همه جای خونه هم با خیال راحت سرک بکشی نه که الان نمی تونی اخه شما شلوغ تشریف دارین  و تو شلوغی دست همه رو از پشت بستی ولی به قیافت مظلومیت می خوره همه فکر می کنن ارومی وقتی شیطونیت رو میبینن باور نمی کنن تو از این کارا بکنی اخه یه کم هم اب زیر کاه تشریف داری همه شیطونیات خرابکاریت رو بدون سر و صدا انجام می دی            ...
29 ارديبهشت 1393

روز ولادت حضرت علی و روز پدر مبارک.....

  عزیزم از صمیم قلب دوستت دارم و امیدوارم بتوانم جوابگوی محبت های بی پایان تو باشم ، و سال های سال در کنار هم زندگی زیباتر از قبل داشته باشیم همراه همیشگی تو ...                                                                                            توی این روز عزیز ، توی این لحظه های قشنگ زیباترین کلمه ای که میشه گفت یک ” دوستت دارم “ به همراه یک آسمان عشق و تمنا تقدیم به پدرعزی...
22 ارديبهشت 1393

دینا جونم 11 ماهگیت مبارک

ماه تابان من امروز 11 ماهه شدی 11 ماه هست که خورشید خانه ی ما از پس نگاه های تو طلوع میکند و شب ها ماه بابستن چشم های تو چشمانش را میبندد 11 ماه هست که من به یک من دیگر تبدیل شده ام و تغییراتم آنقدر شگرف است که تصورش هم ممکن نیست 11 ماه هست که تو روی زمین نفس میکشی و دو تا فرشته روی شانه هایت به یمن حضور تو به زمین آمده اند 11 ماه هست که مااحساس میکنیم زندگی زیباتر و شیرین تر از قبل هست 11 ماه هست که تو هستی و این قشنگ ترین و شیرین ترین چیزی هست که خدا به ما هدیه داده 11 ماه هست که در هوای تو نفس میکشیم عشقم 11 ماه هست که هر روز خدا رو شکر میکنیم برای با تو بودن 11 ماه هست که از ته دل...
18 ارديبهشت 1393

دینا در حال نگاه کردن به لاکپشت....

                                    این لاکپشت رو بابایی وقتی با دایی مهدی رفته بودن گردش پیدا کرده بودن اورده بودن تا دینا هم ببینه . وقتی دینا دید اوایلش خیلی با احتیاط نگاه می کرد ولی بعد دلش می خواست بهش دست بزنه و بوسش کنه  کلی عکس گرفتم ازش ولی یه جا بند نمی شد که همش تکون می خورد با زبون خودش با لاکپشت حرف می زد همین یه دونه عکس رو به زور پیدا کردم که کمی خوب بود .کلا دخملمون همه حیونارو دوست داره   دلش می خواد بغلشون کنه ....                  ...
15 ارديبهشت 1393