دینا واین چند روز ....
دینای نازم این اولین باری هست از بعد از درست کردن وبلاگت اینقدر دیر بهش سر میزنم تا پستی اضافه کنم. عزیزه دلم تو این 22 روز اتفاق های زیادی افتاده که اینجا جای گفتنش نیست ولی دخترم همیشه به یادت هستیم و خاطراتت رو تو ذهنمون ثبت می کنیم.واما قسمت های خوب ماجرا رو واست می نویسم رفته بودیم ماکو اونجا حسابی خوش گذروندی جونم برات بگه که حسابی خودت رو واسه مامان جون اینا لوس می کردی به همه زور می گفتی اونا هم ازت اطاعت می کردن دیگه حسابی تفریح کردی از مهمونی بگیر تا باغ بابا جون اینا و پارک .... خلاصه هر چی بگم کم گفتم و یه چیز این وسط برات بد شد که پشه ها نیشت زدن و هنوز که هنوز جاش مونده اخه بدنت خیلی حساسه .از اونجا هم بابایی واست دو تا بلدرچین گرفت خیلی دوستشون داری اصلا نمی ترسی با دستات میگیری و بوسشون میکنی و ناز میکنی البته روزای اول این طوری بود الان دیگه بلدرچینات خیلی زرنگ شدن نمی تونی بگیریشون حسابی دنبالشون می کنی تا می خوای بگیری از دستت در میرن قربونت برم که حسابی حیونا رو دوست داری اخه به غیر اونا یه دونه اردک هم داری که الان حسابی بزرگ شده ببین تو اپارتمان هم دست از سر حیونا برنمی دارین به قول بابایی اگه حیاط داشتیم باغ وحش درست می کردیم . راستی دینا جان ما عاشق تاب بازی هست البته از همه نوعش مثلا وقتی بابا و مامان منو می بینی یادت می افته که اونا چه طوری تابت میدن فورا پتو و زیر انداز هر چی پیدا کنی میاری بهشون میدی که تو رو تاب تاب بدن پتو رو پهن می کنن و میگن دینا دراز بکش تو هم زود می پری دراز می کشی دو نفر هم از دو طرف می گیره و تابت میده اصلا هم سیر نمیشی همه از کت و کول می افتن ولی باز تو تاب تاب می خوای یکیش هم تازه گیا زیاد یاد کرییرت می افتی همش میگی منو بذارین تو کرییر و تاب تاب بگین هر جا کرییر ببینی بدون تعارف میری میشینی توش اصلا هم عین خیالت نیست که مال تو نیست فقط و فقط به فکر تاب تاب هستی .تاب پارک وباغ بابا جون هم که بماند که اصلا پا نمیشی.
- کلمه هایی که یاد گرفتی. جو جو .اب. تاب تاب. در در. بابا. ماما. چیش. سیس. به به .نم نم . هام هام . اینا دایره لغاتت هستن عروسکم اگه چیزی یادم افتاد اضافه میکنم .
اینم عکسای سرسره بازی دینا گلی که خیلی بهش حال داده . دختر گلم خیلی دوستت داریم ایشالله همیشه بخندی .