سفر سه روزه به ماکو ...
عزیزه دلم پنج شنبه تا جمعه رو خونه مامان جون اینا بودیم یعنی رفته بودیم ماکو شهر مامانی اینا خلاصه کلی خوش گذروندیم روز جمعه رفتیم هفته بازار یه بازار محلی هست که همه چی پیدا میشه توش بابا جون اینا بیشتر برای خرید میوه اونجا میرن از اونجایی که بابات و تو به مرغ خروس و جوجه علاقه مندین هر موقع اونجا رفتنی میرین هفته بازار تا یه نگاهی به اونا بندازین من هم با مامان و خاله مریم یه گشتی میزنیم. این هفته هوا خیلی سرد بود واسه همین یه دور کوچیک زدیم زود اومدیم خونه البته می خواستیم بریم قره کلیسا ولی با توجه به سردی هوا منصرف شدیم و موندیم خونه اما تو با خاله رفتی تولد نوه همسایه مامان اینا. روز شنبه هم مامان جون مرخصی گرفت نرفت سر کار نزدیک ساعت 11 بابایی و مامان جون رفتیم بازار منطقه ازاد ماکو نسبت به دفعه اولی که رفته بودم خیلی شلوغ شده بود اخه دفعه اول که رفتیم همش سه تا مغازه بود ولی حالا نزدیک 100 تا مغازه باز شده بود و چند تایی هم در شرف باز شدن بودن خلاصه ما که هر جا بریم اول از همه فکرمون سراغ خرید واسه دختر گلمون هست این دفعه هم استثنا نداشت و دنبال لباس خوشگل موشگل برای دخترمون بودیم خدایش هم لباس ها حرف نداشت هم قیمت هاش خیلی مناسب بود و کلیه اجناس هاش به روز بودن البته من بیشتره هواسم به لباسهای بچه گونه بود خلاصه واسه دختره گلم خرید کردیم البته به حساب مامان جونش دیگه نوه و دلربایی این حرفا مامانی حسابی تو زحمت افتاد..بیشتر جیبش ها دستش درد نکنه عکس لباس هاش رو براتون در اینده نزدیک میزارم. روز عید قربون هم بعد از خوردن نهارو گوشت قربونی ساعت 3 به طرف تبریز حرکت کردیم وساعت 7 به خونمون رسیدیم.