دینا عزیز دل مادینا عزیز دل ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

دینا عشق مامان و باباش

شیطونی های دخترم

دینا جونم این روزا حسابی شیطون شدی کلی سر و صدا راه می اندازی با بابایی حسابی خوش میگذرونی خیلی خوردنی هست رفتارات نمی دونم چطور بنویسم در همین چند جمله بگم که یه جا بند نمیشی از سر کولمون می ری بالا دلت می خواد یهویی بلند شی راه بری ولی حالا کوچولویی نمی تونی.....
12 اسفند 1392

درباره دخترم......

دینای نازم هر روز بزرگتر میشه یه چیز تازه یاد میگیره مثلا جدیدا یاد گرفته از لبه مبل و میز میگیره چند قدم میره جلو و بعد خودشو واسمون لوس میکنه. واسه عروسکاش لالایی میگه. عاشق پیام بازرگانی هست تا صداش میاد بر میگرده طرف تلویزیون میخنده و سرش رو با اهنگ اون تکون میده.راستی صدای زنگ تلفنم خیلی دوست داره تا صداش میاد با هیجان میخنده. بعدشم وقتی بابایش از سر کار بر میگرده تا درو باز میکنیم با صدای بلند میخنده و دستاشو باز میکنه و بغلشو میخواد و بعد سرشو رو شونش میزاره و ناز میکنه واسش....
30 بهمن 1392

مروارید های سفید دخترم دو تا شده

                      دینا عسلم اولین دندونش رو 5 بهمن در اورد ده روز بعد هم دومی خود نمایی کرد الان دو تا مروارید تو دهنش داره دختره گلم  که دارن بزرگ می شن دخترم با دوتا دندون با نمک شده... ...
25 بهمن 1392

عادات غذا خوردن دینا جونم

دینا جونم تصمیم گرفتم از کلک هایی که استفاده می کنیم تا تو غذا بخوری واست بنویسم. اول از همه بگم تو عاشق اب خوردنی از این استفاده می کنیم تا چند لقمه غذا بخوری مثلا وقتی زرده تخم مرغ  می زارم دهنت تو اونو دهنت نگه می داری اصلا هم قورت نمی دی واسه همین باید یه شیشه اب همراه مون باشه تا تو به ازای یه تیکه تخم مرغ چند قلپ اب هم بخوری تا به واسطه اب خوردن غذا هم همراه اب خورده شه نمی دونی چه فیلمی داریم موقع غذا خوردنت. از خوب یا بد روزگار تو به شیر پاستوریزه حساسیت داری از 6 ماهگیت که شروع به غذا خوردن کردی فهمیدم اگه با شیر  پاستوریزه  فرنی درست کنم بدنت جوش میزنه واسه همین مجبور شدم  بعضی وقتها هم از شیر خودم واست درست کنم...
23 بهمن 1392